سامیارسامیار، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

تو واسه ما نفسی

تو که بخندی ما شادیم

پسر قشنگم این روزها خیلی اتفاق افتاده . اولیش اینه ک تو دیگه دوست نداشتی بری مهد و میگی دیوار صورتیاش اذیتت میکنه. اصلا تو مهد شاد نبودی و بعد از اینکه خاله مینا بدلیلی دیگه نیومد تو هم ب اصرار نمیخواستی بری. خیلی از مهد دلزده شدی و این واقعا نگرانم میکنه.  راستی یه تولد الکی هم واسه تون تومهد گرفتن همه مامانا واسه بچه خودشون ی هدیه گرفتن . اون کادو خشگله ک روبان صورتی داره هم مال تو هستش . بگما کلی دل بچه ها رو هم اب کرده بوده و همه میخاستن ک مال اونا باشه...     یه روزم ک رود خونه ی زادگاهت پر اب بود رفتیم سی وسه پل قایق سواری . وای که چقد دوست داشتی و همه ش میگفتی من میخام فرمونو بگیرم. اون روز با لحن دل اب کنی...
27 خرداد 1394
1